ايشان
امام را معلم خود ميدانست و قبل از هر چيز گفته هاي رهبرش را نصب العين
قرار مي داد به همين علت به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و
بعد از طي دوران آموزشي در پادگان امام حسين(ع) در بيت امام بخدمت
مشغول گرديد و تا اينكه بفكر ازدواج افتاد و همسري انتخاب كرد و صيغه
عقد توسط حضرت امام(ره) جاري شد. وي فرم حضور دائم در جبهه را پر كرده
بود.پرسيديم چرا فرم موقت را پر نكردي؟ مي گفت : آخر اگر موقت باشد من
نه به كربلا مي رسم و نه به قدس،چون دوست دارم نماز جماعت را به امامت
رهبرم در بارگاه امام حسين(ع) و اولين قبله مسلمين بخوانم و اين آرزوي
من است . محمد آن محمد سالهاي قبل نبود بلكه روحش
سركش تر،
تقوايش رباني تر و حركاتش باوقارتر شده بود مانند كسي
كه يكدفعه به دانشگاه برود.
سردار شهيد محمد ملكي از خيل كربلائيان
بود يكبار از او سوال كردم كه چراهميشه لباس سربازي تنت مي كني؟ گفت :
آخر داداش من اگر لباس سپاه را تنم كنم اولا كه در پادگان مثل سروي كه
درباغ نمايان است به من خيره مي شوند و نمي خواهم كه در لشكر با بسيجي
ها و سربازها فرقي داشته باشم ثانيا اگر هم اشتباهي ازمن سر زد كسي نمي
تواند آن را به سپاه نسبت دهد خلاصه اينكه يك سپاهي ميبايست در هر
لباسي سپاهي باشد. ايشان هيچوقت به خانواده اش نگفته بود كه چه
مسئوليتي دارد و هر وقت از او پرسيده مي شد فقط با جمله « اي ،هستيم »
مسئله را فيصله مي داد تا اينكه پس از شهادتش فهميديم محمد فرمانده تيم
اطـلاعـات عمـليـات لشكر محـمد رسول الله (ص) بـوده است .
راه حسين(ع)را پيشه خود سازيد و يك آن از خدا غافل نشويد و *پرچم اسلام
را بر تمام جهان برافراشته نگه داريد.اگر چه خود هم نبودم ولي از
يارانم مي خواهم راه اين شهدا را ادامه بدهند و از مسئولين امر مي
خواهم كه بچه ها را از خود نرنجانند و به آنها كمك كنند كه بچه ها رشد
كنند و مملكتمان را رو به بهبودي ببرند
.
شاخسار حيات جاويدش هماره سرسبز و شكوفا باد !
وبلاگ لاله های ملکوت